ارتیناارتینا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

نفس

بدون عنوان

سلام دوستای عزیزم خوبید خوشید سلامتید امروز که می خواستم بیام اداره ارتینا صبح زود بیدار شد و گفت مامان گرسنه ام نان می خوام . آخی عزیز دلم تو خواب گرسنه اش شده . رفتم براش نون اوردم خورد و خوابوندمش .امدم اماده بشم بیام . چشماش باز کرد گفت بیا پیشم بخواب. اخی انگار می دونه می خوام تنهاش بزارم دلم خیلی براش سوخت .ماندم تا خوب خوابش برد . وقتی توی خواب چهره معصومش نگاه کردم اینبار خودم دلم نیامد تنهاش بزارم . اخی عزیر دلم نفسم دلم برات تنگ می شه . می گن بچه ها به پدر و مادر وابسته می شن ولی مثل اینکه هر دو به هم وابسته می شند . جمعه و پنجشنبه کلی با هم بازی کردیم نقاشی کشیدیم . ارتینا سه تا عروسک داره که اسمش گذاشته بچه ...
16 دی 1391

امان از فصل سرما خوردگی

سلام به دوستان و مامان های مهربون خوبید  خوشید سلامتید. وای دلم گرفت از بسکه سرما خوردگی و الرژی دخملم انقدر طول کشید . دلم تنگ شده برای یک نفس راحت. دلم تنگ شده برای اون روزهایی که انقدر حساس نبودم .که بایک سرما خوردگی توی هوای خوب زمستون اهواز دلم بگیره. دلم می خواهد همه بچه ها سالم و به قول ارتینا قوی باشند. و هیچوقت مریض نشن که دل مادراشون بگیره.انگار ادم از وقتی اسمش می زارن مامان دیگه ارامش نداره. نمی دانم من اینطوری حساس شدم یا همه هم مثل من هستند. من که با یک تب ارتینا خیلی  خیلی ناراحت و حساس می شم .بعضی وقتها احساس می کنم اینطوری ناراحت شدن خوب نیست ولی دست خودم نیست . واقعا دلم برای تمام بچه های معصو م می سوزه ....
13 دی 1391

مهد کودک

سلام دوستای عزیزم خوبید خوشید سلامتید ما هم بد نیستیم بالاخره تصمیم گرفتم و برای حل تمام مشکلاتم ارتینا را مهد کودک ثبت نام کردم.اخ عزیز دلم باید دیگه صبح زود بیدار شه .روز اول یک ساعت ماند . تا ارتینا را مهد گذاشتم زدم زیر گریه اخ اولین بار است که  ارتینا را دست غریبه ها می سپارم. روز دوم ارتینا خیلی از مهد کودک استقبال کرد. و سریع اماده شد و رفت . چند بار تماس گرفتم مربی گفت خوبه و گریه نمی کنه . اما وقتی رفتم دنبالش دم در منتظر ایستاده بودم که دیدم ارتینا با گریه امد سمت در و پرید تو بغلم.مامان مهدکودک بدم می یاد نی نی زشته اینجاست . بعد از صحبت هاش فهمیدم که دمپایی یک بچه را برداشته بچه هم ارتینا را زده . اولش ف...
9 دی 1391

یلدا

باسلام و سلامتی قرار بود شب یلدا بریم این و اونور بگردیم . اما واسه خاطر گلم یک هندونه براش گرفتم و به شگل یک حیوان براش دراوردم تا کلی ذوق کنه و بعد منو باباش و خودش رفتیم این ور و اون ور تاب خوردن . روز خوبی بود .   ...
2 دی 1391

بدون عنوان

سلام دوستای گلم با یک دنیا ارزوی سلام و سلامتی برای همه ادم های خوب و بی شیله و پیله بالاخره بسم الله گفتم و تصمیم گرفتم حال و هوایی دلم عوض کنم و این شعر پسر خواهرم که نصفه نیمه یادم است زیر لب بخونم . ای دل من نمی زارم این دو روز دنیا را بهت غم بیاد از گلهای کاغذی گلاب می سازم برات می پاشم روی تنت روی چین دامنت   تازه ناراحتی هام ممکن روی دخترم تاثیر بزاره .خوب تصمیم گرفتم گلم ببرم پارک بقول خودش بریم برقی قطار واقعی منم بردمش یک جایی که دلش می خواست و با شادی اون دلم شاد کردم. ز                     ا...
2 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس می باشد